نیستی تا ببینی...
زخم های دلم برای خنده های بانمکت دلتنگ شده اند.
به تو رسیدم...
رسیدم و از چشمانت افتادم
کاش همیشه کال می ماندم.
می کشم...
...تصویرت را در ذهنم...
هوایت رادر سینه ام...
و درد دوریت را...
وسیگار را،تا هر سه را فراموش کنم ولی کارساز نیست.
بس که بد می گذرد زندگی اهل جهان مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند!
شاعر:ناشناس
بهار از راه رسید...
و بی تو زندگی من در پاییز توقف کرده است...