دل نوشته های من

چترت را بردار... هوای دلم بارانیست.

دل نوشته های من

چترت را بردار... هوای دلم بارانیست.

چی بگم؟؟؟؟

قبل از اینکه این وبلاگو باز کنم کلی مطالب تو ذهنم بود که نمی دونستم باهاشون چیکار کنم. گفتم یه وبلاگ میزنم و هرچی تو ذهنمه منویسم توش. اما نمی دونم چرا همه چی از ذهنم پاک شد هرچی فکر میکنم نمیتونم چیزی بنویسم. اتفاقای زندگیمم که بتونم بگم کمتر شده واسه همین واقعا موندم چی بنویسم. 

بگذریم  

تنها اتفاق مهمی که این روزا واسم رخ داده این بوده که مادربزرگم به رحمت خدا رفت و هممونو شوکه کرد. اما یه درس خوبی بهم داد؛ اینکه قدر چیزایی که داریمو بدونیم. ما همیشه از کنار نعمتهایی که خدا بهمون داده خیلی ساده و بی تفاوت رد میشیم مثل اینه که اصلا بودو نبودشون واسمون فرقی نداره اما وقتی از دستش میدی تازه میفهمی که چقدر واست مهمه ؛مثل من که بعد از فوت مادربزرگم تازه فهمیدم که چقدر دوسش داشتم ولی حیف که دیر متوجه شدم...

نظرات 2 + ارسال نظر
رضا سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:20 http://www.mardekavir.blogsky.com

سلام
تبادل لینک من رو با وبلاگ زیباتون پذیرا هستید؟

حتما چراکه نه
خوشحال میشم

دختر شرقی سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 http://delneveshthayeman.blogsky.com/

سلام
تسلیت میگم بهتون. ناراحت شدم از شنیدن این موضوع. خدا رحمتشون کنه.
واقعا همینطوره ما قدر داشته هامونو نمیدونیم و فکر میکنیم هیچوقت از دستشون نمیدیم.
منم مامان بزرگمو خیلی دوست داشتمو چند سال پیش از به رحمت خدا رفتند. و حالا با خوندن این مطلب یاد مامان بزرگم افتادم.
امیدوارم از این به بعد مطالب شاد توو وبتون بنویسید.وغم و غصه ای توو دلتون نباشه.

ممنون
شرمندم که شمارم ناراحت کردم
خدا مادربزرگ شمارم بیامرزه

بازم ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد